آیسانآیسان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

آیسان

تولدت مبارک عشقم

عکسای آیسان ۱۰ روز اول زندگی   دختر نازم تو این عکس 4 ساعت که به این دنیا اومده و هنوز مامان ندیدش واین عکسو بابا گرفته که به مامانی نشون بده                           كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد :ميگويند شما فردا مرا به زمين ميفرستي اما من به اين كوچكي وبدون هيچ كمكي چگونه ميتوانم براي زندگي آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از ميان تعداد زيادي فرشتگان من يكي را براي تو در نظر گرفته ام. او از تو نگهداري خواهد كرد. اما كودك هنوز مطمئن نبود ميخواهد برود يانه : اما اينجا من در بهشت هيچ كاري ...
4 مهر 1392

کوچولوی بلا

از دیر اومدنم معلومه که چقدر این دختر بلا منو گرفتار کرده ناز نازی من داره بزرگ میشه و هر چی که بزرگتر میشه شیطونتر میشه عشق من الان ۹ماهه شده خودش به تنهایی میشینه ٬ سینه خیز میره البته هر وقت که حسشو داشته باشه تو این کار خیلی تنبله ٬ نانا میکنه و دست میزنه ٬ ماما٬ مَمه ٬بَبه ودَدَمیگه واز همه مهمتر کلی برای باباش ناز میریزه لوس میکنه   اینا عکسای تیرو مردادماهه     فرشته کوچولو اینقدر بازی کرده که رو تابش خوابش برده اینجا ۲۵ مرداد۹۱روز تولد بابا احسان   ...
1 مهر 1392

شیطونک من

        عزیز دلم داری بزرگ میشی و شیطون شیطنتهاتم شیرینه بهم ریختنات وقتی خرابکاریاتو جمع میکنم لذت میبرم دوست دارم لحظه به لحظه کاراتو ثبت کنم تا هیچ کدومش از خاطرم پاک نشه ولی تو این فرصتو بهم نمیدی عاشقتم دوست دارم خیلی زیاد     این یکی از شیطونیاته که تا فرصت پیدا میکردی از میز و تخت خلاصه هر چی که بشه بری بالا میری بالا     راستی ما توماه مهر وآبان یه مسافرتم رفتیم که تو کلی خانوم بودی تو مسافرت اصلا مامانی اذیت نمیکنی           اینجا هم دخترم روز آخر مسافرتش کلی خسته ،رفته حموم و داره استراحت میکنه   &nb...
1 مهر 1392

تولد 1 سالگی

    صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج و شروع یک زندگی تولدت مبارک   دختر گلم اولین سال زندگیت رو گذروندی.   لحظه لحظه این یه سال تو خاطرمه.از روزای اول و نوزادیت موقعی که خیلیییی کوچیک بودی و شبا دلت درد میکرد و تو خواب غر میزدی و بعد یه کم جون گرفتی و سعی میکردی سرت رو بلند کنی و همه جا سرک بکشی و از همه چیز سر در بیاری و بعد تلاشت واسه غلتیدن و خزیدن و بعد هم نشستن.اولین تلاشهات واسه ایستادن و بعد اولین قدمها.همه اینها رو واسه همیشه به خاطرم سپردم و همیشه دلم واسه روزای کوچولوییت تنگ میشه.   حالا یک سالت شده و خیلی کارا یاد گرفتی.میتونی راه بری .دست بزنی...
1 مهر 1392

عید نوروز 91

P>سالی که گذشت رو هیچ وقت فراموش نمی کنم چون خاطره های خوب زیادی ازش دارم ،خاطره 9 ماه بارداری ،زایمان و تولد تو ... امسال 3 نفری سر سفره هفت سین نشستیم و نوروز ما با وجود تو حال و هوای دیگه ای داشت . تو بهترین عیدی امسال ما هستی ،خدایا شکرت به خاطر این عیدی قشنگت   اینم یکسری از عکسای آیسان درسال جدید اینجا موقع تحویل سال ساعت ۹ صبح ٬آیسان خانم لباساشو پوشیده ومنتظر تا بریم عیددیدنی:     هورااااااااااااااااااااااااااااااا دختر اخمو من یکم خندید     آیسان و بابایی         ...
1 مهر 1392

اولین ها

اولین غلت زدن آیسان با کمک مامان   الهی فدات بشم مامانی     ۱۰ اردیبهشت یعنی ۴ روز بعد دختر نازم خودش تنهایی تونست غلت بزنه   اولین بار که آیسان رفته باغ بابا بزرگ     اینم اشانتیون برای ...     ...
1 مهر 1392

دختر نازم هر کاری که برات بکنم خسته نمیشم

  سلام نازنینم، سلام فرشته کوچولوی شیطونه من.   بهت میگم شیطون چون واقعا داری شیطون میشی دردونه. اینقدر شیطون شدی که بعضی وقتها مامان دلش  می خواد بشینه و از خستگی گریه کنه ولی وقتی دستاتو به طرفم دراز میکنی و من بغلت     می کنم تو با لبخند بهم میچسبی تمام خستگیم از تنم میره بیرون از بودنت خدارو شکر میکنم . عشق من داری روز به روز مامانی تر میشی و این زیاد خوب نیست  هر جا میرم دنبال من میای ومن نمیتونم هیچ کدوم از کارای خونه رو انجام بدم  چند وقته که وقتی من یا بابا حواسمون بهت نیست و تو می خوای صدامون بزنی یک جیغ بلند ویکسره میکش...
1 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیسان می باشد